یک تجربه : یادمه هشت سالم بود
یك روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه بيسكويت سازي،
به صف کردنمون و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویتو ببینیم.
وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون،
خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد
بیرونو ورداشتن و خوردن . . .
من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که دارن
کار اشتباه و زشتی میکنن. واسه همین تو صف موندم ؛
ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم
هیچی نصیبم نشده بود !
الان از آن روزها سالها می گذرد ،اون روز گذشت ولی
تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد . . .
خیلی جاها سعی کردم به سفارش پدر مرحومم آدم باشم
و یه سری چیزارو رعایت کنم
ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن
به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن و
از بیسکوییتای تو دستشون لذت میبرن !
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست
که خوب بودن و خوب موندن مهمتره ؟
یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟
اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت را با بیسکوییتای
توی دستت میسنجند ! ! ! ؟
حسنیه امام حسن مجتبی علیه السلام...
ما را در سایت حسنیه امام حسن مجتبی علیه السلام دنبال می کنید
برچسب : مشاوره و مهارت های زندگی,مشاوره مهارتهای زندگی,مشاوره و آموزش مهارت های زندگی, نویسنده : hasaniyeh14o بازدید : 152 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 21:14