تقواى الهى پیشه کنید و مایه افتخار و آبرو باشید نه مایه ننگ و شرمندگى امام حسن عسکری علیه السّلام امروز یکی از مراجعینم که قربانی اعتماد و صداقت خود شده بود از خیانت چندین باره همسرش و فرصت هایی که داده بود و خود را به تغافل زده بود ، همراه با بغض و ریختن اشک می گفت : خیانتی که درد خیانت همسرش یک طرف و فرد دخیل در این خیانت بدتر از همه ، خنجری که از دوست خورده بود ، دوست و همراهی قدیمی ، و گفت :,مشاوره,مذهبی,انسان,بمانیم ...ادامه مطلب
امام حسن مجتبی عليهالسلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى بمانيم.سلام علیکم دوستان عزیز همانطور که مطلعید از روز 14 اردیبهشت 94 به علت مشکلاتی که در ,مشاوره,زندگی,یکبار,انسان,داده ...ادامه مطلب
استادی داشتم که می فرمود شخصیت واقعی آدمها را در سه جا می شود تشخیص داد و ناخود آگاه در این سه جا شخصیت واقعی و شاکله وجودی اشان علیرغم میلشان بروز خواهد کرد .یکی در زمانی که بیهوش بوده اند و در حال به هوش آمدن هستند ، از جملاتی که بر زبان می آورند ، دوم در زمانی که عصبانی هستند نگاه کنید از چه و, ...ادامه مطلب
امام حسن مجتبی عليهالسلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى, ...ادامه مطلب
امام حسن مجتبی عليهالسلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى, ...ادامه مطلب
امام حسن مجتبی عليهالسلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى, ...ادامه مطلب
انسانیت دین خاصی ندارد همینکه در میان مردم زندگی کنیم ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنیم دروغ نگوییم کلک نزنیم و دلی را نشکنیم سوء استفاده نکنیم حقی را ناحق نکنیم یعنی انسانیم … , ...ادامه مطلب
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است: 1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند .مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدم, ...ادامه مطلب
خارپشت عادتهاي منفي و انسانهاي چند چهره خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو، مأوا گزینم و همخانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو میرفت و او را مجروح میساخت اما مار از سر نجابت دم بر نمیآورد. سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شدهام. میتوانی لانه من را ترک کنی؟» خارپشت گفت: «من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی میتوانی لانه دیگری برای خود بیابی!» حال حكايت عادتها و انسانهايي است كه با تظاهر و نقشه ابتد, ...ادامه مطلب
سه زمان، دست انسانها تبدیل به دست خدا می شود. سکوت که می کنی می گذارند به حساب جواب نداشتنت، نمی دانند داری جان می کنی تا حرمتها را نگه داری. آورده اند که در سه زمان، دست انسانها تبدیل به دست خدا می شود. یعنی در واقع حادثه ای بزرگ رخ می دهد که مخلوق به خالق می رسد که عبارتند از: 1-هنگامی که دستی برای مهر و محبت بدون هیچ چشمداشتی به سمت کسی دراز می شود، 2-دستی که پرده جهل و نادانی را می درد و علم و دانش می آفریند و 3-دستی که زیبایی و هنر می آفریند. در جای دیگری نیز فرموده اند که دست خدا با جماعت است. بنظرم لازمه ایجاد اجتماع، وفاق در یک زمینه یا همان داشتن, ...ادامه مطلب